سرفصل مطالب
سرفصل مطالب
وحدانیت وجود بزرگترین دروغی که شنیدهایم نیست. جدا بودن ما از همه چیز و همه کس بزرگترین دروغی بود که شنیدیم و باور کردیم. چگونه میتوانیم در مسیر رشد و آگاهی قدم برداریم؟ حقیقت واقعی چیست و چگونه میتوانیم به حقیقت واقعی برسیم؟ در مقاله بازی خدا و دلیل وجود من در این بازی صحبت کردیم که قوانین خدا ثابت است و اگر طبق قوانین خدا عمل کنیم نتیجه میگریم اگر عمل نکنیم نتیجه نمیگیریم. هر چقدر قوانین را بیشتر بدانیم و بهتر درک کنیم به طبع نتیجهی بهتری میگریم…
وحدانیت وجود
در مقاله وجود خدا و کیستی خدا در مورد وحدانیت وجود خدا صحبت کردیم. حال میخواهم بگویم؛ همهی ما به وحدانیت وجود خدا اعتراف میکنیم اما در قلب و عمق وجودمان چنان خودمان را جدا و تنها میبینیم که حتی نمیتوانیم وحدانیت وجود را بپذیریم. هنگامی که متولد شدیم با یک اسم شناخته شدیم، یک دین به ما دادند، یک جنسیت به ما دادند، یکسری تجربیات خودمان بدست آوردیم و یکسری خاطرات داریم، یه ضمیر ناخودآگاه داریم که توسط همهی اینها برنامه ریزی شده است. درآخر این برای ما شکل گرفت که من من هستم، من همین شخصی هستم که در مقابل خودم خودم را میبینیم… شاید این بزرگ ترین دروغی بود که شنیدیم و پذیرفتیم.
شاید فراتر از این ادراک و حقیقتی وجود نداشته باشد که ما بتوانیم همزمان هم وحدانیت وجود را درک کنیم و هم آن را زندگی کنیم. آنوقت است که شما وقتی راه میروید اصلا به این فکر نمیکنید که خودت راه میروی چون اصلا تویی وجود ندارد. وحدانیت وجود را در این سطح باید درک کرد و مستمر زندگی کرد.
با حقیقت هم فرکانس شو
اگر بتوانید از خود و منی که در ذهن ساختهاید جدا شوید و وحدانیت وجود را تجربه کنید. یعنی با هر چیز و هر کسی یکی شوید؛ مثلا خود را با موبایلی که در دست دارید جدای از هم نبینید و حتی بهم متصل و یکی ببینید آنوقت چه حسی را تجربه میکنید؟ چه تجربیاتی درون شما رقم میخورد؟ حتی تصور وحدانیت وجود هم کار راحتی نیست؛ نه سالها بلکه قرنهاست که همه چیز را جدا دیدهایم.
یکی از عواملی که باعث میشود انسانهایی که بیماری روانتنی دارند درمان نشوند؛ این است که چنان این بیماری در وجودشان ریشه دوانده است، چنان عمیق و کهنه است که حتی نمیتوانند به سلامتی فکر کنند. جدا دیدن خودمان از همه چیز بسیار عمیق تر از بیماری مزمن است، عدم توجه به وحدانیت وجود هم در وجود ما ریشه دوانده است. حتی خیلی عمیق تر از وجود ماست. وقتی که صحبت از یکپارچگی میکنیم؛ منظور یکپارچگی با کل جهان هستی است حتی ستارهها و کهکشانها که ملیونها سال نوری با ما فاصله دارند…
یکی شدن با کل جهان هستی
اگر ما بتوانیم با همهی اینها یکی شویم و وجود یکپارچه را تجربه کنیم(وحدانیت وجود). و در کنار همهی اینها به جاری بودن خدا در همه جا و همه چیز و همه کس اعتقاد داشته باشیم. آیا میتوان تفکیک قائل شد بین خدا و مخلوقات یکپارچه؟ آیا آن زمان که مراقبه میکنیم وجود خدا را در درونمان جدا نمیکنیم؟ آن زمان که با خدا صحبت میکنیم فراموش نمیکنیم که خدا در تک تک اجزا من جاری است؟ آنوقت که مانند خدا عشق میورزیم، با خدا راز و نیاز میکنیم در حال جدا کردن خودمان از خدا نیستیم؟ در حال فراموش کردن وحدانیت وجود نیستیم؟
شاید همهی اینها پلههای لازم برای رشد و ترقی و رسیدن و درک کردن همین مسئله باشد… در شعر من چرا آمدهام روی زمین گفته شد که خدا میگه: من فقط ناظر بازی توام، منتظر تا چه را یا که، که را خلق کنی! اگر خدا فقط ناظر است آنموقع که ما خواستهایی داریم و دعا میکنیم و خواستهی ما اجابت میشود چه کسی خواستهی ما را اجابت میکند؟
شرط اجابت دعا
در شرایط استجابت دعا گفته میشود که؛ دعایی مستجاب میشود که همراه با باور به وجود خداست. همچنین باور به اینکه خداوند این قدرت را دارد که این خواسته را به من بدهد. بسیاری از انسانها به خواستهشان نمیرسند یا به عبارتی دعایشان مستجاب نمیشود چون هنگام دعا خواستهی خود را با گریه و التماس میخواهند. بارها شنیدهایم از اطرافیانمان که مثلا من 5 سال است که فلان خواسته را از خدا میخواهم اما هنوز بدست نیاوردهام…
واقعا ما فکر کردهایم خدا کر است صدای ما را نمیشنود. فکر میکنیم که خدا محتاج است که ما بیشتر گریه کنیم؟ اگر قلبا اعتقاد داریم که خدا عاشق ماست پس یکبار آن هم با حس خوب از خدا میخواهیم. شما فرض کنید که پدرتان ملیاردها دلار پول و سرمایه دارد بعد شما صد هزار تومن از او بخواهید با گریه و التماس از او میخواهید؟ به اینکه آن پول را به شما دهد شک میکنید؟ مدام با خود میگوئید اگر ندهد چه میشود؟ بعد پدر شما این اطمینان را به شما میدهد که آن پول را به شما میدهد. شما باز دوباره مدام با گریه و التماس به او میگویید بابا توروخدا صد تومن بده؟ این حکایت دعا کردن خیلی از ماست…
دعا همراه با اطمینان
امام صادق در این باره میفرماید: به گونهایی دعا کنید که انگار آن خواسته پشت در است. خدا اصلا اینگونه نیست که منتظر باشد ببیند ما چه دعایی میکنیم و چه خواستهایی داریم. مگر بیکار است؟ خیانت به خودمان است که باور کردهایم باید آنقدر به درگاه خدا گریه کنیم تا دعای مارا اجابت کند. که فکر میکنیم باید با خاک یکسان شویم تا به یک جایگاه شغلی یا عشق واقعی یا هر رویایی برسیم. خداوندی که اینهمه دارایی این همه نعمت خلق کردهاست. خداوندی به این بخشندگی…
پس چرا باید دعا کنیم؟ چون یکی از قوانین جهان هستی دریافت با دعاست. چرا باید با دعا دریافت کنیم؟ چون وقتی از یک قدرت برتر و مطلق میخواهیم در سطح ناخودآگاه فکر میکنیم و این باور را در خود تقویت میکنیم که رسیدن به این خواسته شدنی است. چون ما اینقدر خود را در ضعف مطلق میبینیم که دنبال قدرتی میگردیم که به آن تکیه کنیم… آنقدر وحدانیت وجود را فراموش کردهایم که خود را تنها و ضعیف میبینیم.
دعا باید همراه با شادی باشد، آن هم شادی واقعی نه شادی که فیلم باشد و لبت خندان و عمق وجودت ضعف و استیصال و عدم باور و عدم اطمینان و عدم آگاهی و عدم وحدانیت وجود… با این حساب که قوانین خدا جاری است و خدا کاری انجام نمیدهد پس کاربرد و جایگاه خدا چیست؟
بیرون زتو نیست هر آنچه در عالم هست/از خود بطلب هرآنچه خواهی که تویی
منظور من از این صحبت ها اصلا این نیست که خدا وجود ندارد، اتفاقا وجود دارد؛ منتها بیرون از تو وجود ندارد. خدا هست و خدا هست و خدا هست، درون شما به شما میگوید که که حقیقت چیست و چطور آن را تجربه کنید، که وحدانیت وجود چیست و چگونه به آن برسید… هرشب به خدا فکر کنید و با او صحبت کنید.
علی قشلاقیان
۸ ماه و ۲۷ روز عضو سایتبه نام خالق زیبا یی ها
آبشار هم با تمام زیبایی و اقتدارش برای رسیدن به (مقصود )فرو میریزد،
گاهی باید در خود شکستن را تجربه کرد تا به( دریا )رسید
/ قطره/ بعد چرخه به( دریا) بر نمیگرده ؟؟
علی قشلاقیان
۸ ماه و ۲۷ روز عضو سایتبه نام خدایی که از رگ گردن به ما نزدیک تر است
خداوند در وجودمان است و از روحش نیز در ما انسان دمیده و از خود تنها ذره ای در وجودمان قرار داده ، وقتی خود در کتاب آسمانی گفته من از رگ گردن به شما نزدیکترم ،رگ که خارج از بدن انسان نیست در زیر پوست انسان قرار گرفته است یعنی در کالبد ما است در بدنی که از گلی مخصوص ساخته است و به آن جان بخشیده است و مارا به خاطر هدیه گران قدرش که ذهنمان است از بقیه موجودات برتری داده است که مثل او در این هستی خالق باشیم و افکارمان را با ارتعاش و فرکانس ارسال کنیم که حتی تاثیر افکارمان در کل هستی بیکرانگی اش تاثیرات به سزایی دارد که واقف هستید ، خیلی بی منطق است که وجودخدا را نبینیم وحس نکینبم و دور از خود تصور کنیم وقتی کلامش تایید کننده وحدانیت است ،مگر میشود سخت افزار بدون نرم افزار بتواند به خودی کار کند ان هم نرم افزاری به این پیچیدگی که به خاطرش لقب اشرف مخلوقات به ما تعلق گرفته است .