سرفصل مطالب
سرفصل مطالب
آینده از قبل رقم خورده است؟ همهی ما میدانیم که یکی از صفات خداوند عالم بودن اوست. میدانیم که خداوند آگاه است، از نتایجی که ما در زندگی خواهیم گرفت آگاه است. حتی آنقدر آگاه است که میداند ما در آینده چه تصمیمی خواهیم گرفت و تصمیم ما چه عواقبی خواهد داشت.
در مقاله وجود خدا و کیستی خدا گفتیم که ما چون محدود در بعد زمان و مکان هستیم نمیدانیم در آینده قرار است چه اتفاقی رخ دهد. اما اگر شخصی خارج از بعد زمان باشد اصلا بعد زمان برایش وجود ندارد و میتواند آینده را ببیند. بنظر شما خدا محدود در بعد زمان است؟ نه! پس یعنی خدا میتواند آینده را ببیند؟ بله! اصلا اگر خدا نتواند آینده را ببیند ضعف در خداوند است.
با این تعاریف یعنی آینده از قبل رقم خورده است؟ بله! آینده از قبل رقم خورده است. آیندهی همهی انسانها رقم خورده است. مثال ساده برای اثبات این ادعا؛ خوابهایی که میبینیم و بعد از مدتی میبینیم که دقیقا همان اتفاق در زندگی رخ میدهد. چه پردههایی در خواب برداشته میشود که میبینم فلان اتفاق افتاده و بعد دقیقا همان اتفاق را در زندگی تجربه میکنیم. چون در خواب روح از بعد زمان خارج میشود و یکسری آگاهی بدست میآورد.
اگر آینده از قبل رقم خورده است پس من اختیاری ندارم
اینکه میگوئیم آینده از قبل رقم خورده است، به معنی عدم اختیار انسان نیست. آینده از قبل رقم خورده است و خدا آن آینده را میبیند. اما چه کسی رقم زده است؟ من و شمایی که محدود در بعد زمان هستیم. شما در حال حاضر میتوانید تصمیم بگیرید آب بخورید یا نخورید… این تصمیم توسط چه کسی گرفته میشود؟ توسط شما. اگر خدا آینده را میبیند یا روح شما از بعد زمان خارج میشود آگاهی از آینده بدست میآورد به این معنی نیست که انسان مختار نیست، قدرت تصمیم گیری ندارد.
خدا یا روح شما خارج از بعد زمان آن چیزی که شما در نهایت تصمیم گرفتهاید را دیده است ولی تصمیم را شما گرفتهاید… خدا لازمان و لامکان است و به همین دلیل نتیجهی کارها و حتی تصمیماتی که خواهید گرفت را هم میداند. پس آینده از قبل رقم خورده است؛ توسط خود شما که محدود در بعد زمان هستید.
اگر آینده از قبل رقم خورده است پس یعنی در حال حاضر من اختیاری ندارم. خب چه کاریه که اینهمه تلاش کنم و آگاهیم را بالا ببرم و آموزش ببینم؟ اینکه آینده از قبل رقم خورده است به این معنی که تصمیمات حال حاضر من در آن آیندهایی که رقم خورده است بی تاثیر است نیست.
دو راه رسیدن به اهداف
همهی ما هدف گذاری میکنیم که رشد را تجربه کنیم. حال هدفمان هر چه میخواهد باشد… اگر انسان هدفمندی باشد و در طی زندگی هدف گذاری کرده باشید و به اهدافتان هم رسیده باشید متوجه این قضیه شدهاید که داستان داستان رشد است. به هدفمان میخواهیم برسیم که چه شود؟ به هر چیزی که میخواهیم برسیم تهش وصل میشود به رشد… همهی ما میخواهیم که رشد کنیم. خدا هم میخواهد که ما رشد کنیم.
در مقاله انسان با خدا و انسان بدون خدا گفتیم که انسان به تنهایی چقدر توانایی دارد انسان با خدا چقدر توانمند است. به نظر شما ما با اطلاعات محدودی که در درگیری با بعد زمان و مکان داریم بهتر میتوانیم تصمیم بگیریم که چه هدفی برای ما بهتر است چه مسیری مناسب ماست؟ یا کسی که خارج از بعد زمان و مکان است و به اطلاعات کل جهان هستی آگاه است؟ اگر ما به عنوان یک انسان بتوانیم خود و هدف و مسیر زندگی خود را به خدا بسپاریم چه نتایجی میگیریم؟ خدا کل و جزء تمام اتفاقات عالم از ازل تا ابد چه اتفاقاتی که مربوط به کل جهان هستی است چه اتفاقاتی که مربوط به من جز است را میداند.
آینده از قبل رقم خورده است پس انسانهایی که آگاهی ندارند تقصیری ندارند
آیا انسانی که آگاهی ندارد مقصر است؟ بله! تقصیر انسانی که سواد و درک و قدرت تجزیه تحلیل ندارد چیست؟ جواب سوالات ما و آن چیزی که زندگی ما را تعغیر میدهد همیشه جهان هستی سرراهمان قرار میدهد. دستان خدا همیشه جاری است و همیشه و در هر برههایی همینگونه بوده است. پیامها و نشانههای خداوند همیشه بوده و هست برای هدایت ما، این ما هستیم که برای دریافت این پیامها تیز حس نیستیم. پس کسی نمیتواند بگوید که شرایط بد زندگی دست من نیست یا تقصیری ندارم!
خیال وحدانیت
در مقاله وحدانیت وجود بزرگترین دروغی که شنیدهایم گفتیم که همه چیز یک کل است و ما حل در این کل هستیم و اصلا خودی وجود ندارد. اما در اینجا من یک سوال از شما دارم، چقدر ما میتوانیم خود را فراموش کنیم و با خدای خودم و جهان هستی یکی شوم؟ ما فکر میکنیم آنوقت که در حال عشق ورزیدن هستیم وحدانیت وجود را تجربه میکنیم! چه کسی است که در حال عشق ورزیدن است؟ من هستم. تو هستی که در حال انجام عمل خدایی هستیم. وقتی صحبت از من و تو باشد یعنی همه چیز جداست و اصلا وحدانیت معنا ندارد.
تضاد بین هدف داشتن و سپردن خود به خدا
بهترین کار این است که خود و تمام زندگی و اهداف خود را به خدای بزرگ بسپاریم. انجام این کار انتخابی است و اصلا اصراری برای انجام آن نیست. فقط سعی کنید سطحی و اشتباه برداشت نکنید که به این معنی است که بیهدف باشید؛ چون هدفمندی و سپردن خود و زندگی به خدا اصلا در تضاد با هم نیستند.
اتفاقا باید هدف داشته باشید، حرکت کنید، مسیر برای خود تعریف کنید و اما در عین همهی اینها خودتو و مسیرت رو هدفتو نتیجتو بسپارید به خدا. چون خدا است که آگاه تر از ماست، خارج از بعد زمان و مکان است، عالم مطلق است، دانای مطلق است. نتایجی که بعد از انجام اینکار میگیرید شما را حیرتزده میکند.
شناگر ماهر در اقیانوس میداند که یجاهایی، یوقتایی باید خودش را به موج بسپارد چون دیگه دست و پا زدن و تلاش کردن زیاد تو اون امواج سنگین اقیانوس جوابگو نیست. اگر به علم و آگاهی خدا اعتقاد دارید؛ خود را به علم او بسپارید حتی اجازه دهید اهداف شما را هم علم او تعیین کند. مسیر شما را هم علم او تعیین کند.
چگونه از خدا بخواهیم که هدف و مسیر زندگی ما را خودش تعین کند؟ اگر در مسیر درست باشید قطعا خودش به شما خواهد گفت.
علی قشلاقیان
۸ ماه و ۲۷ روز عضو سایتبه نام خدا
خوشحالم که طرز فکرم و نظرات ارسالی در لایو اینستا استاد علیرضا غروی قبل از باز شدن این مقالات و مخصوصا صفحه آینده از قبل رقم خورده است مطابقت دارد ،و میدانم که هیچ اتفاقی اتفاقی اتفاق نمی افته ،خدایا ممنونم ازت بابت … شکی نیس به همه چیز آگاهی چون با توکل بر نام اعظم ات کلمات را قبل خواندن این صفحه نوشتم و مطابقت داشت با افکار عزیزان 🙏🙏🙏🙏
زهرا لیلایی
۱۰ ماه و ۱۰ روز عضو سایتهر انسانی در تنهایی بیرون از ووجود خود هست که می تواند به درون خود دست پیدا کند دنیای درون بی انتهاست و ما میتونیم خودمون رو به بعد بالا برسونیم بایددر رسیدن به هدف که نیروی کل هست تا به آرامش برسیم تلاش کنیم که گام اول مدیتیشن در خلوت خودمون هست
من نه آنم که زبونی کشم از چرخ وفلک
چرخ برهم زنم ار غیر مرادم گردد