در بخشهای پیشین این سلسله مبحث، به بررسی عواملی پرداختیم که باعث میشوند در زندگی متوقف شوید و شما هم مانند غالب افراد محیط اطراف خود، زندگی عادی و متوسطی داشته باشید.
به عوامل زیادی مانند محدودیتهای محیط، بهانههایی که همیشه هستند؛ باور و ایمان، عادت کردن و نداشتن هدف و قلبی بزرگ برای موفقیت اشاره کردیم. با ما همراه باشید تا سراغ دلایل دیگری برویم که عامل بازدارنده افراد برای رسیدن به موفقیت بیانتها هستند.
برای دیگران زندگی نکن!
یکی دیگر از دلایلی که مردم زندگی عادی دارند؛ این است که وارد چارچوبهای افراد دیگری شدند. یعنی چه؟ یک سری افراد هستند که به شما فشار میآورند تا به فردی که خودشان دوست دارند؛ تبدیل شوید. ممکن است آن افراد نیت خیری داشته باشند؛ انسانهای شریفی باشند ولی مسیر الهی آنها با مسیر الهی شما متفاوت است. اگر میخواهی به یک انسان موفقی تبدیل شوی؛ باید مسیر الهی خودت را بروی. شما هیچوقت نمیتوانید همه افراد را راضی نگه دارید.
اگر شخصیتی هستی که هر انتقادی روی شما تاثیر میگذارد و با هر انتقادی خودت را تغییر میدهی و براساس نظر و انتقاد مردم جلو میری و تلاش میکنی که رضایت دیگران را جلب کنی؛ به این معنا است که شما وارد چارچوبها و معیارهای دیگران شدی.
خیلی خوب است این حقیقت را بپذیریم که نمیتوانیم همه افراد را از خودمان راضی نگه داریم. نمیتوانیم کاری کنیم که همه ما را دوست داشته باشند. همیشه یک تعداد از افراد وجود دارند که بخواهند از شما ایراد بگیرند.
اگر میخواهی زندگی معمولی نداشته باشی؛ از راضی نگه داشتن همه دست بردار. شما به این دنیا نیامدی تا دیگران را از خودت راضی نگه داری؛ بلکه به این دنیا آمدی تا خداوند را راضی نگه داری و خشنود کنی.
اگر شخصی به این دلیل از شما دلگیر است که در چارچوب ذهنیاش قرار نگرفتی؛ اصلا نگران و ناراحت نباش. اگر دوستی داری که میخواهد تو را تحت کنترل خودش درآورد و میدانی که اگر از کنترلش خارج شوی؛ او را از دست میدهی؛ بدان که اصلا به او نیازی نداری؛ چرا که اصلا او دوست واقعی شما نیست. اگر مردم پشت سر شما حرف میزنند و انتقاد میکنند؛ اجازه ندهید تغییری در شرایط شما به وجود بیاورند. شما تا زمانیکه تایید خداوند را داری به تایید هیچکس دیگری نیاز نداری.
ما آدمها طوری بزرگ شدیم که دایما نگران قضاوت دیگران هستیم. اگر این لباس را بپوشم؛ اگر به این مکان بروم؛ اگر این حرف را بزنم؛ دیگران راجع من چه فکری میکنند؟ این طرز تفکر اشتباه است و نباید براساس معیارهای دیگران زندگی کنید.
مطالعات نشان میدهد افرادی که در طول زندگی براساس معیارهای دیگران زندگی کردند؛ در پیری دایما غصه خورده و با خود میگویند ای کاش با معیارهای خود واقعیام زندگی میکردم و برای برآورده کردن انتظارات دیگران زندگی نمیکردم. همین الان که دارید این مطلب را میخوانید؛ چند درصد مردم از ترس اینکه دیگران را ناامید کنند یا از لطف و توجه دیگران بیفتند؛ مورد قبول دیگران نباشند؛ خود واقعیشان نیستند؟ قبول دارید که این افراد خیلی زیاد هستند.
اگر بخواهید شما آنطوری باشید که پدر و مادرتان، رئیستان و دوستانتان میخواهند؛ هرگز به چیزی که خداوند برای شما مقدر کرده نمیرسید. این یک قانون است. خداوند نمیخواهد شما نسخه بدلی یک فرد دیگری باشید. اگر میخواهی نعمت الهی را در زندگی ببینی؛ خود واقعیات باش.
به ندای قلبت گوش کن!
من هنگامی که کارم را شروع کردم؛ صد حرف منفی میشنیدم و یک حرف مثبت. اگر قرار باشد با شنیدن هر حرف منفی خودتان را تغییر دهید و از آن مسیر الهی خودتان فاصله بگیرید؛ همیشه یک زندگی معمولی خواهید داشت. گاهی دیگران از ما میخواهند کاری را انجام دهیم که خلاف نداهای درونی ما است ولی از آنجایی که نمیخواهیم احساساتشان را جریحهدار کنیم؛ از آنجایی که نمیخواهیم روابط دوستانه خود را از دست بدهیم؛ از آنجایی که همیشه به دنبال تایید دیگران هستیم؛ این کار را انجام میدهیم.
اگر میخواهید یک زندگی ثروتمندانه داشته باشید؛ باید به نداهای قلبی خود گوش کنید. همیشه این نکته را در خود تقویت کنید که به دنبال تایید خداوند هستم نه تایید دیگران! باور کنید اگر به دنبال تایید خداوند باشید و مسیر الهی و درست خودتان را ادامه دهید؛ همان افرادی که شما را در ابتدا تایید نمیکردند؛ حالا دست به تایید شما میزنند.
اگر نگران بودن درباره تایید و نظر دیگران را رها کنید؛ درهای رحمت الهی به سوی شما باز خواهد شد. هر شخصی صاحب عقل و باورهای مخصوص به خودش است. آدمها همیشه به شما میگویند چگونه زندگی کنید؛ چه چیزی را بپوشید و حتی چگونه بپوشید؛ چه چیزی را بخورید؛ چه ماشینی سوار شوید؛ پولتان را چگونه خرج کنید؛ بچهتان را چگونه تربیت کنید و خیلی چیزهای دیگر. تا زمانی که تلاش کنید مردم را از خود راضی نگه دارید؛ تضمین میکنم زندگی معمولی خواهید داشت.
هر شخصی در زندگی این حق را دارد که یک سری نظرات داشته باشد. شما هم این حق را دارید که به نظرات آنها گوش ندهید. اگر عقاید دیگران با عقایدی که خداوند در قلب شما قرار داده است؛ سازگار نیست؛ آن حرف را از یک گوش بشنو و از گوش دیگر خارج کن. مردم همیشه تلاش خواهند کرد عقایدشان را به شما تحمیل کنند.
حتما داستان پیرمرد و نوهاش را شنیدید. پیرمردی با همراه نوهاش از مسیری عبور میکردند. نوه روی خر سوار شده و پیرمرد پیاده میرفت. اولین نفری که آنها را دید؛ میگوید این پسره را نگاه کن؛ بابابزرگ را مجبور کرده پیاده بیاید و خودش سوار خر شده است. پیرمرد با شنیدن این حرف، نوه را پیاده کرده و خودش سوار خر میشود. دومین نفر به محض دیدن این صحنه میگوید عجب پیرمرد بیرحمی است؛ خودش سوار خر شده و نوه را پیاده دنبال خودش میکشاند. دوباره پیرمرد با شنیدن این حرف تصمیم میگیرد نوه را هم سوار خر کند. چند دقیقه بعد، نفر سوم از راه میرسد و به آنها میگوید چه مردم حیوانآزاری هستند؛ مگر یک خر چقدر تحمل دارد که دو نفر سوار آن شدهاند. در نهایت؛ پیرمرد و نوه مجبور میشوند خر را کول کنند و به راهشان ادامه دهند. منظورم این است شما هر کاری بکنید؛ باز هم همیشه یک عدهای پیدا میشوند که انتقاد کنند یا نظر دیگری داشته باشند. همیشه یک عده افراد از شما راضی نیستند و نظر خودشان را میدهند.
من نمیخواهم بگویم به نظر دیگران گوش ندهید. عیبی ندارد به نظر دیگران گوش بدهیم ولی با ذهنی باز و آگاه. باید افراد پرتوقع را بشناسید. راضی نگه داشتن اینگونه افراد تقریبا غیرممکن است. این افراد به زندگی شما هیچ علاقهای ندارند و فقط میخواهند شما را وارد چارچوبهای خودشان بکنند. اگر با شما در ارتباط هستند؛ به این دلیل است که شما میتوانید یک سری کارها را برایشان انجام دهید.
مسئول شاد کردن دیگران نیستی!
برخی افراد برای شاد شدن دیگران؛ شادی خودشان را قربانی میکنند. مثلا، میگویند: «من باید به دوستم سر بزنم چون اگر سر نزنم؛ ناراحت میشود» یا میگویند: «دیرتر از دفترم بیرون میروم تا رئیسام خوشحالتر شود.».
دوباره باید تاکید کنم خداوند شما را نیافریده تا دیگران را راضی نگه دارید یا مسئول شادی دیگران باشید. شما آفریده نشدهاید تا عصای دست دیگران باشید. بدترین کاری که میتوانید انجام دهید این است که به یک شخص چندین بار کمک کنید ولی هنوز توقع کمک داشته باشند. اینگونه افراد مسئولیت زندگیشان را برعهده نمیگیرند. در حقیقت، ما با حل مشکلاتشان و کمک کردن مداوم به آنها، مشکل آنها را برای همیشه حل نمیکنیم؛ بلکه آسیب بیشتری به آنها میرسانیم.
زمانی که از کمک کردن خودداری میکنیم؛ آنها مجبور میشوند یک راهحل پیدا کنند. برخی افراد کلا نمیخواهند در زندگی شاد باشند و در گودال زندگی گرفتار شدند. شما باید به این افراد بگویید: «اگر نمیخواهید در زندگی شاد باشید؛ ایرادی ندارد ولی نمیتوانید من را هم وارد این گودال کنید تا شاد نباشم.»
باید اینقدر محکم و قدرتمند باشید که حتی اگر دوستی بعد از ۲۰ سال رفاقت از شما توقع زیادی داشته باشد؛ به او کمک نکنید و اگر از دست شما ناراحت شده؛ بتوانید او را ترک کنید. آنقدر قوی باشید که بتوانید احساسات خود را کنترل کنید و تصمیم درستی مطابق ندای درونی قلبتان بگیرید.
در انتها میخواهم یک جمله بگویم: «به خاطر خشنود کردن دیگران؛ از مسیر الهی زندگی خودتان عقب نمانید.»
سلام… من قسمت یک تا چهار رو دیدم…
خیلی خوب بود.. واقعا تاثیر گذار بود و ویدیو رو به دوستان و اشنایان هم نشان دادم..
بعضی هاشون مطلب رو نگرفن 🙂
ممنونم به خاطر صحبت های زیباتون..
با تشکر